ما اومدیم
الان چند روزی میشه از تهران اومدیم یه چهار روزی موندیم و خرایدامون کردیم و برگشتیم البته با یه سرماخوردگی شدید که من با خودم سوغات اوردم.. دو سه روز اول و مهمون خانواده شوهر عمه راحیل بودیم خداروشکر خانواده عمو مصطفی مثل خودش خونگرم و مهربونن و حسابی بهمون خوش گذشت.. توام که با نیما خواهرزاده عمو مصطفی که از قبل تو مراسم عقد عمه دیده بودی حسابی جور شدی و باهاش میموندی خونه و بازی می کردی و منم با خیال راحت به خریدام می رسیدم.. چون نیما یه چند سالی از شما بزرگتر بود حسابی باهات کنار می اومد و من خیالم راحت بود اما یه روز که یه خواهرزاده دیگه عمو مصطفی پرنیان که یکسال از شما کوچکتره اومدو زیاد با بازی های پسرانه شمارو دوست نداشت با...
نویسنده :
مامان سمیه
23:17