تولد مامان
امروز تولدمه دبشب بهترین هدیه تولد و از گل پسرم گرفتم محکم بغلم کرد و من و بوسید و زیر گوشم گفت مامان جونم تولدت مبارک فدات بشم قد دنیا واسم ارزش داشت خودشم ازم جایزه خواست که شب تولدم کنارم بخوابه منم قبول کردم خب.. امیرم هدیه ایی که بابایی برام خرید و ازش گرفتی و بهم دادی از بابایی هم ممنونم واسه کادوی قشنگش خوشحالم که تو هستی و با صدای قشنگت بهم تبریک گفتی فدات بشم پسرنازم..
سوپرایز نوشت: همسری پیرو کادوی شب قبل که بین خودمون بمونه دو تا شلوار بود که یکی جین و یکی مشکی که هیچکدام اندازه نبود مجبور شدیم عوض کنیمظهر با یه دسته گل قشنگ اومد خونه مادرش که مهمون بودیم و حسابی خوشحالمان کرد چون انتظار نداشتیم سوپرایز شدیم اینم گل قشنگش مرسییییییییییی
بریم ادامه ...
از اونجا که همیشه خودم برا همه کیک درست می کنم وقتی قرار شد مامانم اینا برا تولدم بیان خودم دست بکار شدم و کیک درست کردم اما خداییش ادم واسه خودش انگیزه نداره زیاد حوصله تزیین نداشتم خیلی خوب نشد
از رضوانه جونم خواهرام و زنداداشم به خاطر هدیه های نقدیشون ممنونم مامانم که مثل همیشه سنگ تموم گذاشت واقعا مرسی دوستتون دارم
اینم عکس یکی از کادوهای مامانم که امیرجون خیلی دوست داشت در کنارش دو دست لیوان هم برام گرفت
این ساعت چون کوک میشه و اهنگ میزنه امیرم دوست داره بخاطرش کلی از مامانم تشکر کرد
دیگه هر چی ادم سنش بالاتر میره روز تولدش خوشحالش نمی کنه من که توی این روز یادم می اد مثلا ده سال قبل دوست داشتم الان تو چه جایگاهی باشم و نیستم یه خیلی چیزای دیگه اینکه چه با چشم بر هم زدنی روزهای جونیم داره می گذره و فرشته ام بزرگ میشه و یه روزی دلم برا این روزهای با هم بودنمون و تنگ میشه فکر کردن به اینا ناراحتم می کنه اما خداروشکر می کنم در چنین روزی مادرم موهبتی که اگه هر لحظه براش خدارو شکر کنم کمه دعا می کنم هر سال شادی و خوشبختی پسرم و ببینم و اینکه همیشه تنش سالم باشه امروز خیلی ها بهم تبریک گفتن خدارو شکر دوستان و خانواده ای دارم که دوستم دارند و این حس خوب که بدونی به یادتن و امروز بهم دادن از همه ممنونم امیدوارم پسر نازم در اینده جوری زندگی کنه که دوستان بیشماری داشته باشه ..