امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

مامان و امیر ناز

دریا

1391/4/31 14:00
نویسنده : مامان سمیه
1,142 بازدید
اشتراک گذاری

حدودا یه ماهی میشه هوای شهرمون خنک شده و نشد امیرجون و ببریم دریا. واسه همین پنج شنبه شب ترجیح داد به جای اینکه با مامان بره عروسی داداش خاله اعظم همراه بابایی بره استخر. بابایی براش جلیقه خرید و کلی بهش خوش گذشت جمعه هم همراه پدرجون رفتیم دریا. اما چون دریا طوفانی بود نتونست شنا کنه. اما کلی با پدرجون کنار ساحل نقاشی کشی و شن بازی کرد و بهش خوش گذشت. بعدش هم پدرجون بردش پارک و سرسره بادی محبوش و سوار شد و یه اسباب بازی هم پدرجون واسش خرید خلاصه کلی خوش بحالش شد. شب هم همراه ما سحری خورد. بماند از صبح تا حالا مشغول خوردن!

امیرنازم جلیقه شو پوشیده بهم نشون بده بعد بره استخر

ن

در حال بازی با پدرجون دریا عزت اباد

ن

بابایی ممنونم

ن

وای ساحل و ببینید چیکارش کردن واقعا دلم می سوزه

م

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

حامد
31 تیر 91 18:14
سلام آپ کردم
نایسل
31 تیر 91 18:26
آخی خاله فداش شه خوش به حالتون کنار دریا هستید
نایسل
31 تیر 91 18:26
میرم عزیزم هنوز زوده آخر هفته میرم
منا مامان یسنا
31 تیر 91 22:44
سلام به عزیزانم مرسی پدر جون واقعا حیف دریا وساحل زیباش نیست که با زباله الوده میکنند ...
ساناز
1 مرداد 91 9:02
سلام عزیز خوبی؟ می بینم امشال شمال هوا حسابی بارونیه باز خوبه الان ماه رمضونه اذیت نمیشین. دریای غزت اباد کجاست؟پسری ببوس از طرف من


سلام عزیزم مرسی یه روستاست نزدیک محموداباد
الهه مامان روشا جون
1 مرداد 91 15:42
وای خوش به حالتون شما شمال زندگی میکنید؟
سمیه جون مرسی که بهمون سر زدی.پسر گلتو ببوس.


اره گلم
نایسل خانم
1 مرداد 91 18:49
ههه الهی فداش شممم بببخشید دهنت آب افتاد الهی بمیرم برات
مامان علي خوشتيپ
1 مرداد 91 20:09
سلام عزيزم .خوبي؟ قربون امير چشم قشنگ بشم.عاشق چشاشم عزيزم جزء هاي شمااينا هستن.اگه نتونستي بخوني زود خبرم كن: 28/29/9/8 التماس دعا