امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

مامان و امیر ناز

ماه مبارک رمضان مبارکککککککککک

1391/4/29 18:19
نویسنده : مامان سمیه
1,105 بازدید
اشتراک گذاری

به سفره افطار خیره شده ام به کاسه شله زرد که با دارچین روی ان نوشته اند یا علی!

به بشقاب رنگینک و نان و پنیر و سبزی و قدحی پر از اش رشته که با کشک و زعفران تفت داده شده تزیین شده و یه استکان چای!

خدایا این همه نعمت را چگونه شکر گزارم؟

من در هر برگ این سبزی ها در مبان شاهی و تره و این تربچه ها دستان پر مهری را می بینم که عاشقانه بوته ها را پاییده اند!

 به نور آفتاب ،آب،خاک،وهوایی که ذره ذره به خورد این سبزی ها رفته فکر میکنم که قرار است سهم من باشند وبه آخرین شبی که سبزی ها مهمان ان باغچه بودند،شاید در خانه ای قدیمی با تیرهایی در سقف و ایوانی که مهتاب وبوی عطر خوش سبزی ها را با هم پیشکش آن آدم های زحمتکش کرد تا خستگی روز از تن شان به در رود.

توبگوچند ذره نوروعاطفه در این برگ ریحان پنهان است؟

دانه های برنج این شله زرد وامدارمهر چند زن و کدام شالیزار است؟

فکرش را بکن آفتاب وآب وخاک سیصد سال پیش در دانه های خوش طعم وبوی دارچین صبر کرده تا امروز گوشه ای از سلولهای تن مرا بسازد.

عرق چند گل سرخ گلاب شد تا قطره هایی از آن این شله زرد را معطر کند؟

روی بادام های کدام درخت نام من نوشته شده بود؟

من خوشه های زرد گندم را در این قرص نان به وضوح میبینم روزی در آن مزرعه در باد میرقصیدند وموج دستان دخترکان زیبای روستایی که در میان آن گندم زار بازی میکردند را حس میکنم.


به بشقاب رنگینک و خرما نگاه میکنم که شیره ی خاک خطه ی گرم جنوب را با صبر دستان آن مرد آفتاب سوخته در خود جای داده است تا کامم را شیرین کند وبه نخل مقاوم این اولین درختی که در کودکی شناختمش فکرمیکنم وبه بوته های چای ودشت های باران خورده ای که دانه های بنشن این آش را در خود پرورانده اند.

کاش میدانستم این چند دانه نمک سفید از کدام دریا ،کدام کوه به این سفره رسید.

بگوموج صدای کدام شبان آن گاو را به علفزار هی کرد تا پر شیر شود واین تکه پنیر قسمت من باشد؟
یا علی تو به خدای روزی دهنده بگو که بیش از این چشمم را بینا و زبانم را شکر گزار کند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نایسل
29 تیر 91 18:44
چقدر قشنگ بودد
بابای مهتا
29 تیر 91 20:09
سلام وقت زیباتون بخیر
وبلاگ زیبایی دارید.خدا قوت
ممنون از اینکه قابل دونستید و به وبلاگ مهتای خفته خاک من هم سری زدید.
راستش قرار بود شرح ماوقع و جریانایی که برای مهتای نازنینم اتفاق افتاد و خیلی خیلی مظلومانه و با لب تشنه از پیشمون رفت رو ثبت کنم ولی وقتی شروع به نگارش می کنم راستش دستام می لرزه و اشک امونم نمی ده ولی ایشالا اگر خدا بخواد یواش یواش مطالبش رو توی وبلاگش قرار می دم.باز هم ازتون خیلی ممنونم که موجب تسلی خاطر ما می شید. ایشالا که شما و عزیزانتون همیشه سالم و سرحال و سلامت باشید.

مرسی ایشالا از این به بعد براتون شادی و ارامش باشه

مامان گیسو جون
29 تیر 91 20:27
ماه مبارک رمضان پیشاپیش مبارک التماس دعا خیلی زیبا بود
بابای دوقلوها
29 تیر 91 21:27
ماه مبارک رمضان مبارک وای دهنمون رو آب انداختید رنگینک
سیدومامان
30 تیر 91 16:56
سلام فرارسیدن ماه رمضان مبارک خوشحال میشم به ماهم سربزنی.
ame nanaze amir naz
30 تیر 91 17:01
متن قشنگی بود جیگر
بابای مهتا
31 تیر 91 9:17
سلام صبح زیباتون بخیر وشادی
طاعات و عباداتتون قبول
خیلی ممنون، ما رو شرمنده محبت و مهربونیتون کردید.
خیلی محتاج دعای خیرتون هستیم.


خواهش می کنم محتاجیم به دعا
الهه مامان روشا جون
31 تیر 91 13:53
سلام مامانی.مرسی که بهمون سر زدی و تولد روشا جون رو تبریک گفتی.
این روز یکی از بهترین روزهای عمرم بود و اطرافیان با تبریکاتشون شادی منو چند برابر کردن.
من این محبتت رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.چون دخترم تمام وجودمه.


سلام عزیزم خدا حفظش کنه قابلی نداشت