امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

مامان و امیر ناز

امیرناز و پدرجون

1390/9/2 20:20
نویسنده : مامان سمیه
661 بازدید
اشتراک گذاری

امیرنازم با پدرجون

امیرجون هر وقت میریم خونه پدرم اخر شب موقع خونه اومدن یه بازی با پدرم راه می اندازه که دست پدرجون و می زنه و فرار می کنه پدرم اروم اروم دنبالش میاد جالب اینه که وقتی داره کفش می پوشه به پدرجون می گه صبر کن نیا تا من کفش بپوشم بعد تند می ره سوار ماشین میشه و وقتی میبینه بابام داره می اد کلی ذوق می کنه پدرجون مجبوره همیشه چه تو بارون چه وقتی خواب الود باشه اخر شب موقع خداحافظی این بازی رو انجام بده چون امیر یادش نمی ره. مرسی از پدرجون که اینقد امیر و دوست داره. 

ابان 90

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

عباسی
2 آذر 90 22:14
سلام خدا این کوچولوی نازنین وشیرین تون رو حفظ کنه.. وبلاگتون خیلی خوب و پرمحتواست..خیلی قشنگ و روان برای فزرند دلبندتان می نویسید.
فرنوش
2 آذر 90 22:29
سلام عزیزدلم ممنونم که با نظرهای زیبات منو شرمنده میکنی بله که با تبادل لینک موافقم چرا که نه ؟ فقط با چه اسمی لینکتون کنم ؟ امیر گلمو لز طرف من ببوس
بابای مهرسا
2 آذر 90 22:34
خدا نگهدارت باشه پدر جون که این همه هوای امیر و داری
منا مامان یسنا
3 آذر 90 7:03
سلام امیرنازم ومامان مهربونش.امیر جونم انشاالله سایه ی پدر جونت همیشه بالا سر ت باشه.راستی چطوری امار سایت رو تو وبلاگ بذارم؟شما اهل کجایین؟دوستون دارم
بابا محسن
4 آذر 90 15:35
سلام به پدر جون برسونید - از دیدنشون خیلی خوشحالم - ایشالله همیشه برقرار باشید


ممنون حتما
مامان لیلا
5 آذر 90 8:22
خدا امیرناز و پدرجونش رو براتون حفظ کنه.همینه که میگن نوه مغز بادومه. شیرین و شیرین کاریهاش هم دوست داشتنی


مرسی عزیزم لطف کردی
ho3in
5 آذر 90 19:49