امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

مامان و امیر ناز

این چند وقت

1392/11/8 9:46
نویسنده : مامان سمیه
1,360 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم زمستون هم اومد و شب یلدا که تو هنوزم بهش می گی شب لیدا گذشت... معدود وقتاییی که کلمات و اشتباه می گی یادم می اد که هنوزم تو دنیا قشنگ و پاک بچه گی هستی و من از دیدن بزرگ شدنت لذت میبرم ... می دونی مادر این و روزها انگار زمستون هم به قشنگی زمستون بچه گی ما نیست وقتی که ما بچه بودیم گه گداری برف می اومد ما با انبوه همبازیهامون مشغول برف بازی می شدیم اما این چند سالی که تو زمینی شدی بغیر از برف سنگینی که تو شش ماهگیت اومد خاطره ای از برف بازی نداری.. یادمه اونوقتها شبهای زمستون یه صفای دیگه ای داشت وقتی اونوقتها که بعداظهر از مدرسه تعطیل می شدیم تا برسیم خونه می دودیم میرفتیم زیر کرسی و گرم می شدیم عشق مادر اون گرما و دور هم جمع شدن و تخمه خوردن حرف زدن یه حالییییی داشت که... یادش بخیر وقتی خدا بیامرز پدر جون و مادرحونم می اومدن بخصوص شبهایی که برق قطع می شد پدربزرگم از گذشته های دور حرف میزد و من با علاقه گوش می دادم مادرجونم با صدای قشنگش برامون شعر محلی و قدیمی می خوند پسر نازم لذت اون شبها با هیچکدوم از این تکلونوژی هایی که امروز دارید پر نمیشه الان حتی تو مهمونی ها هم همه یا فیلم میبینن یا موبایل یا تبلت... دیگه اون توجه و صمیمت کم شده و من دلم برای اون روزها تنگ میشه چون مدتی طولانی نبودیم این روزها رو با عکس به یادت میارم تاخیر من و ببخش این فصل حسابی تنبلم میکنه تو درسهات هم حسابی پیشرفا کردی با اینکه ازمون علمی اذرماه به نسبت سخت بود اما رتبه سوم را اوردی و سر صف با کارت تلاش تشویق شدی خیلی دوستت دارم گل ناز من عاشقتم

اواخر این ماه تولد عزیز عمه محراب جونم بود ببخشید عمه که نشد اینجا بهت تبریک بگم می خوام بدونی خیلی خیلی برام عزیزی و عاشقتم یه دورهمی کوچولو خونشون داشتیم

ت

امیر . محراب . هانا

 اینم کادو امیرجونم به محراب البته امیرجونم اون شب کلی کادو گرفت من واسه ازمون علمی براش لباس نینجا که خیلی دوست داشت گرفتم عزیز ماشین کنترلی و زندایی هم حلقه پرتاب بهش هدیه داد

گ

اینم خوراکی های گه مامان امیر برا شب یلدا درست کرد البته ژله رو بردم مدرسه امیر

هم کیک و هم شیرینی . او.لین بارم بود که درست کردم  اگه خیلی خوب نشده دیگه.. اما مزه اش عالی بود

رله

ک

ل

دوستام برن ادامه مطلب

 

من امروز یه جراحی کوچیک دارم واسه همین وقت ندارم نظرات و تایید کنم از همه معذرت می خوام دوستتون دارم برام دعا کنید

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان فافا
19 دی 92 14:35
دستت درد نکنه مامانی.خیلی خوب شدن تولد آقا مهراب گل هم مبارک ماشاالله چقد بزرگ شده امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید سلام عزیزم مرسی از تبریکت
مامی یلدا و سروش
19 دی 92 16:41
تولدت مبارک عزیزمممممممممممم مرسی عزیزممممممممم
مامی یلدا و سروش
19 دی 92 16:46
به به آفرین به مامان سمیه با این هنر های خوشگلی که درست کرده
مامی یلدا و سروش
19 دی 92 16:47
بلا به دور باشه عزیزم. انشاالله که خیلی زود بهتر میشی مرسی گلم بهترم
صدیق امل
20 دی 92 9:05
سلام خدا بد نده سمیه جان دوستت دارم سلا عزیز دلم چیز خاصی نیست منم همینطور دلم براتون تنگ شده حسابی
بابای کیان
21 دی 92 9:04
سلام خوب هستید؟ امیر ناز ما چطوره؟ ماشاءالله بزرگ شده و برای خودش آقایی شده این پسرک ناز خدا حفظش کنه براتون سلام به به چه عجب خیلی خوش اومدین بله دیگه خیلی وقته گذشته
مامان گیسو جون
26 دی 92 0:58
سلام سمیه جونم خوبی؟ جراحی چی ؟ نگران شدم وای باز چه کردی معلومه خیلی خوشمزه هستن جای من خالی خصوصی سلام عزیز دلم جراحی و خصوصی برات نوشتم مهم نبود تو بیا من حتما برات درست می کنم عزیزمممممممممممم
مامان ترنم
28 دی 92 12:28
تولدت مبارك محراب كوچولوي ناز. هميشه شاد باشي گلم. مرسی عزیزمممممممممممم
مامان ترنم
28 دی 92 12:29
سميه جون ان شاا.. كه بلا به دور باشه ، اميدوارم عمل جراحيت بدون هيچ مشكلي باشه. مرسی خوبم عزیزم
مامان ترنم
28 دی 92 12:30
چقدر كيك هندوانه‌ايت خوشگله. آفرين به اين مامان هنرمند. عزیزم چشمات قشنگ می بینه لطف داری
مامان گیسو جون
28 دی 92 17:04
خصوصی واییییییییییی بازم اومدم اینجا دلم از اینا خواست
مامان گیسو جون
30 دی 92 14:35
وایییییییی گلم بیا بغلم خیلی مبارکههههههههههه من عکس می خوام حتماً خیلی نازتر شدی بوسسسسسسسسسسسس مرسی عشقم چشم می ذارم خبرت می کنم
WPYwrL403me57LGWiEMfDec1MCXCo9XmkBS_i_TCe68tE6hXYZpUjUMAp6DC9kXf
3 بهمن 92 23:51
سلام عزیزم از شنیدنش ناراحت شدم انشالله که به زودی سلامتی رو به دست بیاری و بازم از این کیک و شیرینی های خوشمزه درست کنی و امیر نازتو ببوس سلام عزیزم اسمتون مشخص نیست ممنون از لطفت
مامی امیرحسین
7 بهمن 92 12:05
هوووومممم به به!چه خوشمزه !دلمون خواست شديدا...خوشبحال محراب جون و اميرجونم.منم ميخوام.خيلي خيلي هم خوب شدن و شيک و عالي عزيزم.ما بايد لنگ بندازيم پيش شما ...سميه جون بلا به دوره جراحي براي چي؟ سلام عزیزم شما که خودت خیلی هنرمندی ما باید پیش شما شاگردی کنیم لطف داری گلممم پست خصوصی برات گفتم
مامان بردیا(a)
7 بهمن 92 14:09
عاطفه
8 بهمن 92 0:06
ایول ! هنرمند ! کدبانو ! باریک الله [قلب به به خانوم خوش اومدی مرسی از لطفت
مامان مریم
8 بهمن 92 13:59
با حرفای اولت کاملا موافقم..اینروزا جای صحبت و قصه رو تلویزیون و کامپیوتر گرفته..واین خیلی غم انگیزه.. سمیه جان ماشاله چه سلیقه ای داریا خوش بحال امیرناز و باباش که اینهمه کیک خوشمزه میخورن...عالی شدن اره عزیزم این روزها تکلونوژی جای همه چی رو گرفته خانومی شما لطف داری چشمات قشنگ مبینه