امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

مامان و امیر ناز

فرشته کوچولوی خاله پر کشید

1392/4/7 21:29
نویسنده : مامان سمیه
1,165 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته کوچولوی خاله... دلت نیومد از بهشت جدا شی نازنینم? نگفتی مامان فاطمه منتظرته خاله? کاش میومدی و میدیدی که اغوش گرم مامان فاطمه ات از بهشتی که توش هستی هم برات لذت بخش تره? نگفتی مامانت اینهمه منتظرت بود اینهمه تو غربت بخاطرت تنهایی و تحمل کرد و حالا که تنهاش میذاری دلش برات تنگ میشه?  اخه تو این چهار ماه تو همدمش بودی

و کلی بهت وابسته شده حالا بدون تو چه کنه فرشته نازم? یادته چند تا پست قبلی چقدر واسه اومدنت خوشحال بودم? روزی که فهمیدم قراره بیای هم جمعه بود و امروزهم که پر کشیدی رفتی جمعه است..صبح زود که مامان بزرگت برام زنگ زد و خبر رفتنت و با کلی گریه بهم داد تمام تنم می لرزید از غربت مامان فاطمه ات از اینکه تنهایی چه زجری کشیده این سه روز تو بیمارستان اینکه میدیده ذره ذره بند نافت داره جدا میشه و اون هیچکاری نمیتونه بکنه فقط باباییت اونجا کنارش بوده... بدتر اینکه بهش گفتن که فرشت اش دختره فاطمه عزیزم چقدر دوست داشت یه دختر داشته باشه   چقدر دعا کرده واسه سلامتیت وای خدای من فکر کردن به همه اینا قلبمو به درد میاره میدونی فرشته خاله وقتی برای بار اول باردار شدم بچه امو مثل مامانت تو چهاذماهگی از دست دادم اما من خیلی خوشبخت فودم خاله اخه فاطمه جونم کنارم بود تمام مدت که درد میکشیدم دستامو تو دستش گرفته بود و بهم دلداری میداد اما من الان خیای ازش دورم حتی نمیتونم صداش و بشنوم دارم دیوونه میشم خیلی واسش دلتنگم احساس میکنم قلبم اتبش گرفته کاش کنارش بودم و مثل اونوقتهای خودش میخندوندمش می دونی خاله مامانت خیلی مهربونه هر وقت هر کی مشکل داشت مامانت مثل یه فرشته کنارش بود حالا خودش سزاوار تنهایی نیست ایشالا زود بیاد که تنها نباشه.. خاله حالا که تو بهشتی حتما کنار فرشته منی شما اونجا به خدا نزدیکین ازش بخواه قلبت مادرت و ارووم کنه و زود زود دوبتره بفرستت پیش مامان فاطمه مامانت خیلی واسم عزیزی طاقت غصه اشو ندارم از همه معذرت میخوام اینقدر حالم خراب بود که با گوشی اومدم نوشتم  خدا فرشته هاتون و براتون نگه داره 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

مامان دینا جون
9 تیر 92 1:13
سلام سمیه جون .چقدر متاسف وناراحت شدم هم به خاطر خواهر عزیزت که فرشته کوچولوشو از دست داده هم برای خودت که انقدر پریشونی وبه خاطر دوری راه نمیتونی خواهرت رو ببینی .امیدوارم که به زودی حالشون بهتر بشه وخدا به زوددی زود یه فرشته کوچولوی نازنین بهشون ببخشه.
شازده امیر و رها بانو
9 تیر 92 2:05
سلام سمیه جون خیلی خیلی برای فاطمه جان ناراحت شدم میدونم که براش خیلی سخته مخصوصا که تو شهر غریبه واقعا نمیدونم جی بگم براش دعا میکنم
مانی محیا
9 تیر 92 10:47
آخی نازی عزیزم خیلی ناراحت شدم ایشاله خدا بهترین مونسه براش..
مامان ترنم
10 تیر 92 9:22
آخي واقعا ناراحت شدم. ان شاا.. كه فاطمه جون تنش سالم باشه و خدا كنه كه هر چه زودتر يه فرشته كوچولوي ناز براش بفرسته .


مرسی نازنینم
منا مامان یسنا
11 تیر 92 10:23
خیلی ناراحت شدم با کلمه کلمه متنت اشک ریختم وغم رو با تمام وجودم حس کردم
مامان گیسوجون
11 تیر 92 23:19
عزیزم خیلی متاسف شدم آخی جانم فاطمه جان ان شاا... زود زود جاش با یه فرشته مهربون دیگه پر بشه برو خصوصی
بهناز مامی یلدا و سروش
12 تیر 92 20:11
الهی عزیزم خیلی ناراحت شدم. انشاالله خدا خودش به مامان گل این نی نی هر چه زودتر یه فرشته زیبا و سالم بده.
مامان ایمان جون
14 تیر 92 15:07
واقعا خدا به خواهر گلتون صبر بده که بتونه تحمل کنه.بچه اول من هم تو چهار ماهگی و وقتی که برای اولین صدای قلبشو واضح شنیدم سقط شد,هیچکس هم کنارم نبود داشتم دق میکردم اونم منی که اینقدر عاشق بچه بودم ولی یکی از پرستارای اتاق عمل یه چیزی بهم گفت که واقعا باعث کم شدن ناراحتیم شد. اون گفت :بچه هایی که از نظر ژنتیکی سالم نیستن سقط میشن,وقتی اینو شنیدم یه کم بهتر شدم و خدا رو شکر کردم. ما یه ضرب المثلی داریم که میگه بچه سقط شده یا دستش میمونه یا پاش یعنی زود زود دوباره حامله میشن.امیدوارم هر چه زودتر خبر بارداری مجدد خواهرتون رو به ما بدین.
مامان پرهام
15 تیر 92 13:20
سلام خیلی ناراحت شدم چون خودم هم دو بار تجربه ی سقط خودبه خود داشتم. توکل بر خدا حتما خیری بوده. سخته ولی خدا سختی ها رو با لطف بی حدش جبران می کنه. به فاطمه جون بگو منتظر یه نی نی ماه دیگه باشه که می اد و دنیاش رو شاد می کنه و بدونه که توی روایات هم هست که اون بچه ها ضامن مادرهاشون توی اون دنیا هستند شاید به خاطر دلتنگی و غم مادرها.
عاطفه
15 تیر 92 15:23
عزیزم ، ایشالا خدا بهش صبر بده و هرچه زودتر یه فرشته ی دیگرو برای آرامشش واسش بفرسته .
مامانی ریحانه
16 تیر 92 18:47
خیلی متاسف شدم . امیدوارم خداوند هر چه زودتر سلامتی و شادابی گذشته رو بهش برگردونه و یک نی نی سالم و زیبا رو بهش هدیه بده .
عاطفه
17 تیر 92 11:36
با افتخار لینکتون کردم
حامی
17 تیر 92 23:56
خیلی خیلی ناراحت شدم خاله
مامان نیایش
18 تیر 92 9:50
عزیزم دلم واقعا خیلی سخته خیلی خدا خودش کمکش کنه اون فرشته کوچولو تو بهشت منتظر مامانش میمونه جای مامان صبورش هم بعد از 120 سال بهشته خوش به حالش خدای مهربون خودت هواش رو داشته باش تا دوباره طعم شیرین مادر بودن رو بچشه و صبور باشه


سلام عزیز دلم مرسی
عاطفه
18 تیر 92 23:36
کجائید پس ؟ خوش میگذره ؟
فرنوش مامان آنوشا
19 تیر 92 0:33
الهی بمیرم با تک تک سلولهام حسش میکنم انشاله به زودی یه فرشته سالم و ناز مهمون خونه و قلبشون میشه
خلوتکده
19 تیر 92 1:18
سلام. واقعا متاسفم.خوندن پستتون خیلی سخت بود.امیدوارم که حال خواهرتون خوب باشه.فرصت برای جبرانش زیاده.توکل بخدا. امیرکوچولو خیلی بزرگ شده.تبریک میگم خدا براتون حفظش کنه.
شازده امیر و رها بانو
19 تیر 92 2:52
سلام سمیه جون من برات پیغام میزارم به دستت نمیرسه؟اخه پیغامامو نمیبینم
مامان عبدالرحمن واویس
19 تیر 92 13:49
سلام دوست خوبم تووبلاگمون ختم بزرگ به مناسبت این ماه برگزارکردیم خوشحال میشم شماهم یک جزانتخاب منیدتا دراین ختم بزرگ وثوابش شریک بشین اگه جوابتون مثبته پس به وبلاگم بیایدتا جزموردنظروبه نامتون ثبت کنم منتظرتونم
مامان عبدالرحمن واویس
19 تیر 92 16:20
عزیزم جز20به نامتون ثبت شد لطفا بعدازتموم شدن بهم خبربدین تادوردوم روکه یازدهم ماه مبارک هست روشروع کنیم نهایتا تادهم دوراول بایدتموم بشه که همون روز دهم ختمش میکنیم
ماماطهورا
19 تیر 92 17:10
سلام عزيزم ممنون كه بهم سرزدي ناراحت شدم ني ني دوست وخواهرت پركشيد ازپيشتون ولي ناراحت نباش ازخدا تو اين شباي عزيزميخوام تا دوباره 1فرشته خوشگل به مامانش هديه بده


سلام نازنینم ممنون از لطفت ایشالا شما هم به ارزوهات برسی
عاطفه
21 تیر 92 20:02
سلام ممانی مهربون . مادربزرگ حالش ایشالله بهتره ؟ چرا آپ نمیکنید ؟ در جواب سوالتون هم باید بگم من تهرانم.
عاطفه
22 تیر 92 4:42
سلام عزیزم خسته نباشید . گلم منظورم از مادربزرگ ، طبق توضیحی که واسه امیر قشنگم دادید به زبان خودش پرسیدم یعنی همون مادر عزیز شما ایشالا بهبودی زودتر حاصل شه . موفق و سلامت باشید
مامان زهراناز
24 تیر 92 15:55
خدا حودش حکمت بنده هاشو خوب می دونه غصه نخور انشالله به زودی دوباره خبر خاله شدنو بهمون میدی عزیزم
منا مامان الینا
25 تیر 92 10:04
سلام سمیه جان
عزیزم خیلی ناراحت شدمم همم واسه فاطمه خواهر گلتون هم واسه بابای اون فرشته ای که تنهاشون گذاشت
غربت خیلی سخته و حتما آبجی فاطمه خیلی داره بهش سخت میگذره
انشاااللله که به زودی زود خدا دلش را با یه فرشته ای که تا همیشه کنارش بمونه شاد کنه الهی آمین


مرسی عزیزم ایشالا فرشته تو هم به زودی سلامتی خودش و بدست بیاره
مامان عبدالرحمن واویس
25 تیر 92 18:43
سلام دوست خوبم فقط 2روزدیگه تاختم دوراول مونده اگه جزءهای انتخابی خوانده شده لطفا بهم خبربدین منتظرتونم