امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

مامان و امیر ناز

سخت ترین جدایی عمرم

1392/2/1 9:02
نویسنده : مامان سمیه
1,006 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم الان پنج سال و نیمه که هر شب با دیدن روی ماهت خوابیدم و هر صبح با دیدنت از خواب بیدار شدم.. و امشب برای اولین بار قراره که تو کنارم نباشی...ناراحت مامانم از دیروز برای عمل رفته تهران و من قراره امروزه برم پیشش فعلا تا عمل کنه نمی تونم تورو ببرم و قراره اینجا خونه مادرجون کنار عمه و بابا باشی فرشته من از الان یه بغض سخت تو گلومه چه جوری چند روز نبینمت.. همه می گن که خیلی بهت وابسته ام اما مگه دست خودمه تو عزیزترین موجود زندگیم هستی دیشب اوردمت کنار خودم بخوابی چقدرم خوشحال شدی تا نصف شب خوابم نمیبرد و نگاهت می کردم..داشتم فکر می کردم اگه الان بخوان به جای تو بمیرم واقعا چیکار می کنم.. صادقانه دیدم که واقعا از صمیم قلب دوست دارم پیشمرگت بشم زندگی بدون تو واسم معنایی نداره.. جالب اینجاست که به عشق خوابیدن پیش عمه راحت با قضیه کنار اومدی ما همش می گفتی که زود بیا دلم برات تنگ میشی خدا کنه غصه نخوری فرشته نازم..ایشالا مامان جونم زود خوب شه منم بیام پیشت گل من

چگونه نفس بکشم زیر سقفی که نفسهای تو نیست

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

منا مامان یسنا
1 اردیبهشت 92 12:47
سخت ترین حس وحاله درکت میکنم عزیزم انشاالله جفتتون با قضیه کنار بیاین ومامان عزیزت حالش بهتر بشه وبه سلامتی از اتاق عمل بیرون بیاد
مامان ایمان جون
1 اردیبهشت 92 14:51
الهی واقعا سخته جدا شدن از بچه ها ولی خب چاره چیه؟ باید ساخت ایشالله زودتر برگردی پیش امیر جون مامان مهربون عزیزم من با اجازه لینکتون میکنم.
مامان گیسوجون
1 اردیبهشت 92 21:07
عزیزمممممم ای جانم الهی همیشه سایه پر مهرت بالای سر پسر گلت باشه ان شاا... حال مامان زودتر خوب بشه
مامان ترنم
2 اردیبهشت 92 8:51
ان شاا.. كه حال مادرتون زود زود خوب بشه. اين هم يه امتحانه براي ماماني و گل پسر كه بتونن باهاش كنار بيان.



مرسی عزیزم
مامان علی خوشتیپ
9 اردیبهشت 92 14:20
ان شاالله که مامانتون زودتر سلامتیشو بدست بیارهامیر جون ماشاالله مرده ،نگرانش نباش...میگذره این روزا