امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

مامان و امیر ناز

روزهایی که گذشت

1392/1/10 14:25
نویسنده : مامان سمیه
890 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته من حسابی شرمنده شدم این روزها اینقدر سرم شلوغه که نه تونستم بیام وبلاگت و نه جواب کامنتهای پر مهر دوستای گلم و بدم. همون روز که مامان اینا رفتن خاله فاطمه محبوب امیرجون اومد پیشمون و با وجود سرماخوردگی به خاطر دل امیرجون دو شب پیش ما بود و به قول امیرم بهترین روش بود. اخه جدید روزهارو به بهترین یا بدترین تقسیم می کنه.. یه شب شام هم که قرار بود بعد خرید عید با بابایی بریم بیرون امیرجون گفت زنگ بزنین خاله فاطمه جونم عشقم هم بیاد و ما هم استقبال کردیم و حسابی بهمون خوش گذشت..از اتفاقات مهم هفته گذشته جشن هفت سین مدرسه بود که پسرنازم با اون کت و شلوار قشنگش حسابی خوش تیپ کرد . با شعر قشنگی که به همراه دوستاش برای مادر خوند حسابی خوشحالم کرد.جالب این بود که دلواپس باباش هم بود و بهش گفت می دونی بابایی شرمنده که شعر مال ماماناست اخه اونا بیشتر زحمت می کشن بعدا برا شما هم شعر می خونیم. تو شعر سفره هفت سین هم نقش سیب و داشت و از مدرسه سبزه و ماهی جایزه گرفتن که ماهی بیچاره روز اول مرد.. یه کارت تبریک هم با نقاشی خودش بهم داد فداش بشم ایشالا جشن دانشگاهت فرشته نازم.. شنبه هم عقد عمه جون امیر بود و عمه راحیل هم متاهل شد و قرار بره تهران ایشالا.. فرشته منم حسابی برا عمه اش زبون ریخت و کلی هم رقصید. این روزها حسابی خوش زبونی می کنه و قربون صدقه ام میره.. امشب قرار ایشالا عزیز جون از سفر بیاد فکر نکنم دیگه وقت کنم بیام .. سال 91 هم با همه خاطرات خوب و بدش داره میره امیدوارم سال جدید برای همه سالی پر از خوشی و برکت باشه و پیشاپیش این سال و به همه دوستای گلم تبریک می گم.

دوست عزیزم مامان امیررضا که با کامنتهای پر مهرت شرمنده ام می کنی لطفا ادرس وبتون و بذارید که بتونم بیام مرسی

سفره هفت سین مدرسه

امیر کنار سفره

امیر و دوستش امیرعلی

مراسم عقد عمه همراه پرنیا و نیما

نازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

خاله مرمر
28 اسفند 91 21:13
گلها جواب زمین اند به سلام آفتاب، نه زمستانی باش که بلرزانی، نه تابستانی باش که بسوزانی . بهاری باش تا برویانی. نوروز پیشاپیش مبارک
مامانی وروجک
29 اسفند 91 22:40
با آرزوی 12 ماه شادی، 52 هفته پیروزی، 365 روز سلامتی، 8760 ساعت عشق، 525600 دقیقه برکت، 3153000 ثانیه دوستی. سال نو مبارک باد
مامان نیایش
3 فروردین 92 23:23
عزیز دلم سا ل نو تون مبارک خوب و خوش وسلامت باشید و لباتون همیشه خندون
منا مامان یسنا
14 فروردین 92 14:34
سلام عزیزم عیدت مبارک برامامانتون خوشحالم مکه یه خاصیتیداره ک تمام بیماری ها از بین میره خیالتون راحت....خوش به سعادتش.اومدن از طرف من زیارت قبول بگو.خیلی دلم میخواد برم مکه...............امیر عزیزم عیدت مبارک وهمیشه لبخند رو لبت باشه وتمام روزهای عمرت به شادی سپری بشه
مامان امیررضا
20 فروردین 92 1:30
دشمنت شرمنده خانومی. خیلی دوستت دارم. خیلی هم بهت سر میزنم فکر کردم لینکم کردی. ببخشید که ادرس نمیذاشتم. سال نو مبارک ایشالا شاد باشید.
امیر کوچولو
20 فروردین 92 12:31
مامان دینا جون
25 فروردین 92 23:20
سلام امیدوارم همیشه روزگارتون پر از شادی باشه.ای جونم ببین این گل پسر چه ژستایی گرفته
منا مامان یسنا
26 فروردین 92 17:59
سلام.عزیزم مامانتون از سفر برگشت ؟به منم سر بزن
مامان نیروانا
28 فروردین 92 8:50
سلام عزیزم، خوشحالم اومدم خونه تون و دیدم خدا رو شکر همه چی آرومه. ایشالا سال خوبی رو شروع کرده باشین. مادر به سلامتی از سفر برگشتن؟ حجشون قبول باشه الهی و ایشالا روز به روز بهتر باشن و سلامتیشون رو کامل بدست بیارن
مامان ایمان جون
28 فروردین 92 11:02
ماشالله چه گل پسر نازی خدا نگه دارش باشه به وبلاگ ما سر بزنید خوشحال میشیم.
شبنم
30 فروردین 92 10:18
پس تو مدرسه ها هم از این سفره هفت سین باحال ها می ندازن...اخه خیلی قشنگ بودش. عقد عمه خانم هم مبارک باشه..ای شالله همه جوون ها خوشبخت بشن.