تیکه کلامهای نازم
سلام نازم. شرمنده این روزها نمیتونم بیام. از یک طرف دنبال خونه هستیم از طرف دیگه هم خونه مادرجونت و دارن تعمیر می کنن منم بیشتر از اینترنت اونها استفاده می کردم اخه پرسرعته اینترنت خونه مامانم کم سرعته حوصله مو سر می بره. این روزها یه تیکه کلامهای خاصی داری مثلا هر حرفی و می خوای توضیح بدی یا طرفت و قانع کنی می گی : بگم چرا؟ با اصرار هم باید حتما بگیم چرا تا توضیح بدی وگرنه قانع نمیشی. این تکیه کلامت شده واسه اطرافیان طنز راه به راه میگن بگم چرا؟؟؟ خب گفتنت هم که دیگه نگو هر کلمه ای که می گی بعدش می گی خب! فدات بشم با این حرفای قشنگت. جدیدا گیر دادی که چرا حیوانات حرف نمی زنن؟ چرا فقط تو کارتون ها حرف می زنن؟ بعدشم شاکی میشی که از خدا ناراحتم چرا نمی ذاره حیوونا حرف بزنن؟ حالا بیا درستش کن!!!!!! چند روز پیش رفتی خونه عمو رحیم محبوبت! عمو خواست باهات شوخی کنه کتاب دعا (مفاتیح) بهت نشون داد گفت امیرجوون بیا برات داستان بخونم با اون چشمای قشنگت یه نگاه چپ کردی و گفتی: اینکه داستان نیست باهاش دعا می خونن. فدای هوشت بشم من
می خواستم از مامان حنا جون بابت دستورات اشپزی خوبش تشکر کنم اینم ژله اکواریوم البته به قشنگی ژله مامان حنا نشد همون روز تا دیدم عجله ای واسه مهمونام درست کردم و همه پاستیل ها رو گیر نیاوردم بازم مرسی دوست عزیزم