حساسیت امیرجون
دیروز بعد یه هفته نوبت گرفتن بردمت پیش دکتر اسماعیلی. همون دکتری که وقتی سه ماهه بودی یهو از یه بچه ارووم تبدیل شدی به یه بچه ای که جز تو ماشین هیچ طوری نمی خوابید فقط این دکتر تشخیص داد شما به لاکتوز شیر گاو و کلا فراورده های اون حساسیت داری و من مجبور شدم کلا لبینیات و از برنامه غذاییم حذف کنم و خیلی زود استخوان درد گرفتم. فدای سرت خوبیش این بود که تو خوب شدی و من تا 2 سالگیت رعایت کردم. دیروز به این خاطر بردمت که امسال از اول پاییز همش سرفه و علایم سرماخوردگی همراهته. دکتر هم گفت که این بخاطر حساسیت فصلی که داری و باید کلی رعایت کنیم و قرص بخوری. در ضمن محیط مهد هم زیاد واست خوب نیست و کمتر باید بری بخصوص در هوای سرد اصلا نباید بری چون حساسیتت تشدید میشه. جالب اینجاست بین این همه حرفای دکتر تو سریع بعد از بیرون اومدن بهم گفتی دیدی مامان اقای دکتر گفت نباید مهد بری؟!! منم گفتم مامان گفت وقتی میری باید مواظب خودت باشی قربونت برم که فقط می خوای یه جوری از مهد رفتن فرار کنی. قبل رفتن با یه دختری دوست شدی وقتی ازت پرسید که خواهر داری زود گفتی نه من تنهام یه دونه ام. بعدا بابایی بهم گفت وقتی باهاش بودی به بابایی گفتی به مامان بگو واسم یه خواهر بیاره باهام بازی کنه. قربونت برم که تازگیها گیر دادی و ازک خواهر و داداش می خوای. کاش به همین سادگی که تو فکر می کنی بود با این اوضاع مملکت از پس مخارج یکی بر اومدن کلی هنر می خواد....