این چند وقت
سلام نازنینم زمستون هم اومد و شب یلدا که تو هنوزم بهش می گی شب لیدا گذشت... معدود وقتاییی که کلمات و اشتباه می گی یادم می اد که هنوزم تو دنیا قشنگ و پاک بچه گی هستی و من از دیدن بزرگ شدنت لذت میبرم ... می دونی مادر این و روزها انگار زمستون هم به قشنگی زمستون بچه گی ما نیست وقتی که ما بچه بودیم گه گداری برف می اومد ما با انبوه همبازیهامون مشغول برف بازی می شدیم اما این چند سالی که تو زمینی شدی بغیر از برف سنگینی که تو شش ماهگیت اومد خاطره ای از برف بازی نداری.. یادمه اونوقتها شبهای زمستون یه صفای دیگه ای داشت وقتی اونوقتها که بعداظهر از مدرسه تعطیل می شدیم تا برسیم خونه می دودیم میرفتیم زیر کرسی و گرم می شدیم عشق مادر اون گرما و دور هم جمع شدن و تخمه خوردن حرف زدن یه حالییییی داشت که... یادش بخیر وقتی خدا بیامرز پدر جون و مادرحونم می اومدن بخصوص شبهایی که برق قطع می شد پدربزرگم از گذشته های دور حرف میزد و من با علاقه گوش می دادم مادرجونم با صدای قشنگش برامون شعر محلی و قدیمی می خوند پسر نازم لذت اون شبها با هیچکدوم از این تکلونوژی هایی که امروز دارید پر نمیشه الان حتی تو مهمونی ها هم همه یا فیلم میبینن یا موبایل یا تبلت... دیگه اون توجه و صمیمت کم شده و من دلم برای اون روزها تنگ میشه چون مدتی طولانی نبودیم این روزها رو با عکس به یادت میارم تاخیر من و ببخش این فصل حسابی تنبلم میکنه تو درسهات هم حسابی پیشرفا کردی با اینکه ازمون علمی اذرماه به نسبت سخت بود اما رتبه سوم را اوردی و سر صف با کارت تلاش تشویق شدی خیلی دوستت دارم گل ناز من عاشقتم
اواخر این ماه تولد عزیز عمه محراب جونم بود ببخشید عمه که نشد اینجا بهت تبریک بگم می خوام بدونی خیلی خیلی برام عزیزی و عاشقتم یه دورهمی کوچولو خونشون داشتیم
امیر . محراب . هانا
اینم کادو امیرجونم به محراب البته امیرجونم اون شب کلی کادو گرفت من واسه ازمون علمی براش لباس نینجا که خیلی دوست داشت گرفتم عزیز ماشین کنترلی و زندایی هم حلقه پرتاب بهش هدیه داد
اینم خوراکی های گه مامان امیر برا شب یلدا درست کرد البته ژله رو بردم مدرسه امیر
هم کیک و هم شیرینی . او.لین بارم بود که درست کردم اگه خیلی خوب نشده دیگه.. اما مزه اش عالی بود
دوستام برن ادامه مطلب
من امروز یه جراحی کوچیک دارم واسه همین وقت ندارم نظرات و تایید کنم از همه معذرت می خوام دوستتون دارم برام دعا کنید