امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

مامان و امیر ناز

ماجرای تنها خوابیدن امیر ادامه دارد

1391/3/7 9:35
نویسنده : مامان سمیه
958 بازدید
اشتراک گذاری

اخه نازنینم خودت بگو من از دستت چیکار کنم؟ بعد این همه مدت هنوزم هر شب این داستان گریه کردنات برای پیش ما خوابیدن ادامه داره! هر چی باهات حرف می زنم فایده نداره التماس می کنی که بیای پیش ما بخوابی اینقدر از چشمای خوشگلت اشک می ریزی که بعضی وقتها دلم می سوزه و اجازه می دم. تازه وقتی هم تو اتاق خودت می خوابی بعد از اینکه برات داستان خوندم اصرار می کنی کمی پیشت بخوابم بعد از اینکه می رم بخوابم دوباره از بابات خواهش می کنی بیاد پیشت... خلاصه تا بخوابی داستانی داریم. تازه صبح که میشه میای دوباره رو تخت ما. دیشب داشتی می گفتی کاش مامانی تخت منم تو اتاق شما بود تا من تنها نخوابم اخه من اتاق شمارو خیلی دوست دارم. اصلا کاش من اتاق نداشتم. گفتم عزیزدلم اخه شما بزرگ شدی هر کی باید تو اتاق خودش بخوابه. سریع گفتی مگه شما بزرگ نشدی پس چرا پیش بابا می خوابی؟؟؟؟؟؟؟  موندم چی بگم گفتم اخه مامانی پدر و مادرا با هم یه جا می خوابن به ظاهر قانع شدی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

بهـــــــــــــار
7 خرداد 91 13:09
سلاممممممممممم ای جاننننننننن راس میگه پسلمممممم خوب شما چرا پیش همید؟؟؟؟؟؟؟؟ عزیزم من خیلی چاق شده بودم رژیم خام خواری من بخاطر درمان میوم هستش باید جراحی میکردم اما گفتن با سه ماه این رژیم خوب میشم دکتر سنتی رفتم خیلی ها خوب شدن امروز شدم 61و نیم کیلو خیلی بهتر شدم اما هنوز شیکم دارم با این رژیم یه تیر دونشون شدم
ilijoon
7 خرداد 91 17:47
ماماني غصه نخور درست ميشه ايليا هم اوايل گير ميداد كه پيشش بخوابم من هم پيشش ميخوابيدم تا خوابش ببره وقتي ميخوابيد ميرفتم رو تخت خودم ميخوابيدم تا صبح هم اوايل شايد 4-5 دفعه در ميزد ميگفت اگه ممكنه بيا پيشم بخواب من هم ميرفتم وتا كم كم عادت كرد كمي سختي داره ولي عادت ميكنه صبور باشيد


مرسی گلم همه این راه ها رو رفتم کو فایده
نسترن
7 خرداد 91 17:53
اره عزیزم شوهری من قبول شد راستی رشته شما چیه؟ میگم شما مامان رضا چه مکافاتی برای جدا کردن جا میکشید
نسترن
7 خرداد 91 17:53
عارفه راستی توی لینکام هست
نایسل
7 خرداد 91 18:23
خواهش میشه عزیزدلم
ilijoon
9 خرداد 91 10:10
مامان یاس
14 خرداد 91 11:21
ای عزیز خاله چه شیرین زبانه
من مدتی قبل داشتم به این موضوع فکر میکردم که از نی نی داشتم یه روز با این مسئله باید روبه رو بشم و دنبال راه حل بگردم به نظرم خیلی سخته الان چه وضعیتی هست حالا کنار اومده؟


نه عزیزم هنوزم داستان داریم