امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

مامان و امیر ناز

اهنگ های مورد علاقه

1390/12/21 11:38
نویسنده : مامان سمیه
708 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها به شدت به اهنگ های البو جدید کامران و هومن به اسم شناسنامه علاقمند شدی تا سوار ماشین می شی می گی ددی اهنگ مثل خودت و بزن بعد همراه اهنگ با صدای بلند می خونی و کیف می کنی. چند روز پیش داشتی فرشته نجات و می خوندی یهو برگشتی بهم گفتی مامان می دونی فرشته نجات به کی می گه؟ بعد گفتی مامان تو فرشته نجات هستی به تو داره می گه نمی دونی چقدر ذوق کردم فدای حرف زدنت بشم من. دیشب موقع رفتن به خونه گیتار اسبابازیت دستت بود و داشتی اهنگ مثل خودت و می خوندی هی می گفتی دلم واست تنگ شده عمو جون خیلی دوستت دارم عمو جون ... اخه عمو جون محبوبت که خیلی دوسش داری چند روز به مسافرت رفته بود و توام خیلی دلت تنگ شده بود واسش و برا همین داشتی واسش به قول خودت اهنگ می خوندی. عموجون خیلی برات وقت می ذاره و بازی می کنه واسه همین خیلی زیاد دوسش داری به قول خودت اندازه مامان دوسش داری...

نازم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

شادي
21 اسفند 90 12:36
ماشالله به اين گل پسر. ايشالله هميشه شاد و سلامت باشه
مامان نفس
21 اسفند 90 13:19
هزار ماشاله گل پسر دیگه مردی شده واسه خودش.انشاله زیر سایه مهربونتون همیشه شاد باشه و فارغ از غم و غصه دنیا.مرسی مامان با سلیقه که این همه وقت میذاری برای گل پسر سلامت باشی شاد باشی و عاشق...


مرسی گلم لطف کردی
نسترن
21 اسفند 90 13:42
سمیه جون این گل پسر خیلی معلومه به هنر علاقه داره حیف شد سبزه ها خراب شدن اگه این شکلی در میومد که معرکه میشد


اره خیلی حیف شد
پارســـــــــــــــا
21 اسفند 90 21:57
عزیزم چقدر عینک بابایت بهت میاد آفرین خوشگلم همه مامانی ها همیشه فرشته نجاته بچه هاشونن در هر شرایطی
مامان آیهان جون
22 اسفند 90 11:09
فدای تیپ خوشگلت بشم، خواننده و نوازنده بزرگ. اولین کاستت که آماده شد واسه ما هم بفرست خاله جون


چشم خاله حتما
روح انگیز مامان سیاوش
22 اسفند 90 13:41
سلام سمیه جون خوبی عزیزم؟
سمیه جون من که کلی ازت شرمنده ام ها...
این چند مدت کلی درگیر کارای عید بودم نشد زود به زود بیام پیشت عزیزم گفتم بهت بگم نگی چقدر بی معرفته سری به ما نمیزنه..............................
یه نگاهی به پستات انداختم بابت اون سبزه ها حیف بشه چه قشنگ نوشته بودی اما حیف که نشد.....
ای جونم خاله با عینک چه ناز شدی امیرم.....
الهی زود زود عمو جون بیاد و خوشحالت کنه عزیزم....
سمیه جون پیشا پیش عیدتون هم مبارک باشه عزیزم...


سلام عزیزم خسته نباشی از خونه تکونی واقعا سبزه ها حیف شد
مامان یسنا
22 اسفند 90 15:18
از دست شیرین زبونیهات اخ کی میشه یسنای منم اینطوری شیرین زبونی کنه.....با عینک چقدر خوشتبیپ تر میشی.......


خیلی زود عزیزم دختر نازتم حرف می زنه و لذت می بری
مامان علی مرتضی
22 اسفند 90 19:26
سلام سمیه جان خوبی عزیزم من بابلسر نیستم ایلام زندگی میکنم و منظورم امامزاده ابراهیم قتال اینجاست.خدا پسر گلتون رو براتون نگه داره و از آشناییتون خیلی خیلی ممنونم


سلام عزیزم منم همینطور